درخت چنار و نی
(بر اساس افسانه ای قدیمی)
*موضوع:
داستان فلسفی و تفکر برانگیز برای نوجوانان
🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾
روزی چنار به نی گفت:
“دوست من، واقعا حق داری اگر اعتراض کنی. ساقه ات با کمترین باد خم می شود. اگر پرنده رویت بنشیند انگار که زیر بار سنگینی رفته باشی، از وسط خم می شوی. اگر لااقل در لابلای شاخ و برگ من متولد میشدی، من میتوانستم از تو محافظت کنم.
ولی تو در کنار آب و در جای مرطوب می رویی. واقعا طبیعت درمورد تو عادلانه رفتار نکرده است.”
نی گفت:
“حق باشماست. من ظاهری نحیف دارم. نگرانی شما را میفهمم. ولی توجه داشته باشید که من خم میشوم ولی نمیشکنم.”
در همین هنگام، طوفانی بسیار سخت از دور آمد.
چنار دربرابر ضربه های مستقیم باد مقاومت کرد.
نی از وسط خم شد.
طوفان نیرویش را دوبرابر کرد و آن چنار پر شاخ و برگ عظیم را از ریشه درآورد.
وقتی باد آرام گرفت، چنار به زمین غلتیده بود؛ در حالیکه نی با تمام متانت افراشته بود.
همراهان نوجوان:
پیام داستان اینست که از ظاهر افراد قضاوت نکنیم. قوی ترین و رشیدترین همیشه آنی نیست که ما فکر میکنیم.
🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾
📚 منبع: کتاب داستان های فلسفی جهان
برای خواندن داستان های فلسفی، اینجا کلیک کنید.
کانال کتاب کودک و نوجوان
وب سایت “کتاب و کودک”
www.ketabokoodak.com