سه ماهی
روزی روزگاری سه ماهی در دریاچهای زندگی میکردند که با هم دوست بودند. یکی از آنها قبل از…
روزی روزگاری سه ماهی در دریاچهای زندگی میکردند که با هم دوست بودند. یکی از آنها قبل از…
از آخرهای زمستان به اين طرف عروس توكا در قفس بود. قفس از چوب بود و ميله های…
– گل به چه درد میخورد. خشک میشود و میریزیش دور. هندوانه خوب است. کمپوت خوب است. تازه کمپوت…
یکی از بعداز ظهرهای آخر تابستان بود. نزدیک یک کلبه قدیمی در دهکده، خانم اردکه لانه اش را…
غروب آخرین شب سال بود. سال نو کم کم از راه می رسید. هوا خیلی سرد بود و…
چکمه 👢 🍂👢🍂👢🍂👢🍂👢🍂👢🍂👢🍂👢🍂👢🍂👢 مادر لیلا، روزها، لیلا را می گذاشت پیش همسایه و می رفت سر كار. او توی…
درخت شیطان (داستان شب یلدا) 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 پاييز طلایی ميرفت تا زمستان چهره سفیدش را نمایان کند. هوا سردتر…
مار🐍 🏳🌈🏳🌈🏳🌈🏳🌈🏳🌈🏳🌈🏳🌈🏳🌈🏳🌈🏳🌈 یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دكان نجاری شد. نجار عادت داشت كه…